یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

بعد از قریب به یک ساااااااااال دارم برمیگردم شهرمون...

 

خدایااااااا شکرت...دارم به مامانم نزدیک میشم

 

 

به بابا نگفتم ....اخه مدت زیادیه که بیقراره مامانه اونم....

ولی خب برای اینکه آروم شه تا الان بهش میگفتم منم مثل تو خیلی وقته که مامانو ندیدم...

 

ولی یه چیزی داره فشار زیاااادی بهم میاره....فاجعه ای که از سکوت ما صورتی ها...بی تفاوت ها ....سر پوشش مردم اینجا اومده...

فاجعهههههه واقعاااا نتیجه ی بی تفاوتی ماست...

به دو نفر حین پیاده شدن واسه نماز تذکر دادم...ولی چنتا رو هم نه..

خدایااااااا کمکمون کن....

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۲۶
فرزند آدم

خدایااااااااااا وقتی این خبر رو خوندم دلم میخواست زنده نمیبودم...دلم میخواست نمیشنیدم...دلم میخواست کاری میکردم...خدایااااا چجوری سر روی بالشت میذاریم و توی فکر سحری و افطاری و فلان مدل و فلان چیزیم و این خبر در عصر ماااااااااااااا و نه در پسِ هزاره ها...داره این اتفاق میفته و ما خفه خون گرفتیم....

خدایااااا مگه نه این ماه ...ماه خودته...مگه نه تو کریم و مهربونی...منجی بشریت رو بفرست امام عصرمونو بفرست...خاک بر دهان ناپاکی چون من که هزار بار مانع تراشیدم بر ظهور...ولی خدایاااااااا ترو به خداوندیت قسم میدم...

التماست میکنم...خدایا به عزیزان و مقربان درگاهت قسمت میدم فرجی کن این درد رو بر پاره های تن اسلام ....به برکت فرج مولامون...حضرت ولی عصر روحی له الفدا

 

 

 

 

اما کجان اونایی که توی خونه ی گرمشون توی امنیتی که از برکت خون آرمانها و روح الله ها درش هستن لمیدن و تز سلیطگی و بی ناموسی میدن....

کجان که جواب سوالی رو بدن که هرگز جوابی ازش نگرفتم.‌...

چی میشه یه دختر ؟ الحال براشون میشه پیراهن عثمان و براش نه تنها یقه هاشونو جر میدن بلکه جامه به در میکنن و بهانه شون میشه آزادی.....حالا اما حامیان شیطان صفت و حیوان و خبیث شون که تموم تلاششونو کردن در کم هزینه ترین راه استثمار ایران اسلامی عزیزمون...این وحشی های غاصب نسل کش از هیچ جنایتی شرم ندارن و وقیحانه بازگو میکنن..‌

 

خواااهش میکنم دیگه نگید نمیدونستیم توی تیم کی بازی میکردیم و نگید فریب خوردیم‌‌‌‌‌.....

 

خدایا پاره پاره شد دلم...دیگه بسهههههه....

 

روایت دردناک یک خبرنگار از جنایت دشمن صهیونیستی در بیمارستان شفا

🔸شوهر زن مورد تجاوز ارتش "اسرائیل" در بیمارستان الشفاء غزه می گوید:
سربازان به او دستور دادند لباس‌هایش را درآورد و شروع به کتک زدن کردند، سپس او به آنها گفت: «من پنج ماهه باردار هستم، مرا نزنید» اما متأسفانه به کتک زدن او ادامه دادند. بعد از ساعت ها همه زن ها را به جز زن باردار و فرزندانش بیرون آوردند، جلوی چشم شوهر و اقوام و فرزندانش بردند و به آنها تجاوز کردند. آنها به مردان دستور دادند که چشمان خود را نبندند وگرنه به آنها شلیک می کنند.

 

 


نویسنده مشهور اهل غزه(جهاد حلس):
🔹ای مسلمانان در ماه رمضان به زنان مسلمان تجاوز شد سپس آنان را کشتند، چرا هنوز بیکار نشستید!؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۱۳
فرزند آدم

چند روزی بود که حال بابا شدیداااااا بد شده بود و من دست تنها بودم و سرکار و....بماند که یک ماه و نیم استعلاجی که باید استراحت مطلق میکردم بجاش اونقدر کار کشیدم ازین جسم نحیف که اسیرِ من شده.....که دیگه یادش بره به دردش فکر کنه....

نگرانی یه لحطه هایی نفسمو بند میاورد....

امروز خداروشکر حس کردم بابا بهتر از چند روز اخیره...

تقریبا نگران ماه رمضون نیستم...خدا رو شاکرم که خدای به این دقیقی و مهربونی داریم...انگار میدونست قراره چقدر تنها باشم....خنده م گرفت از خددم که نوشتم انگار...خب معلومه که میدونست....ماه رمضون رو اواخر سال تحصیلی و توی عید قرار داد....من میگم این نشون میده خدا همیشه قبل از من کمک هاشو برام فرستاده...بی هیچ تقاضایی....

 

+تاااازه بخاطر اینکه مدرسه مون اسکان شده از شنبه هم نمیریم...‌و این یعنی خدا خیلییییییی هوای منو داره...چقدر ناشکر و بی ادبم در مقابل اینهمه مهربونیاش..‌

 

 

 

+ امسال تقریبا همه ی شاگردام روزه بودن...

انقدرررررر ذوق کردم که بهشون گفتم که ازین بابت خوشحالم..

و داشتم دیشب توی دلم از خدا ازین بابت تشکر میکردم...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۲ ، ۱۶:۵۴
فرزند آدم

چنتا چیز هستن که توی ذهنم به هم ربط دارن ولی نمیدونم میتونم این ربط رو خوب توضیح بدم یا نه....

 

متاهل بود و صاحب فرزند....بهم میگفت دوست دارم تصاحبت کنم....درواقع یه جورایی معتقد بود به اینکه هر گلی یه بویی داره و...حق خودش میدونست چند همسر داشته باشه و...جالبه من و عقایدمو مدام مسخره میکرد و ...

 

دو تا حدیث هست که نقل به مضمون میکنم‌...کلا بلد نیستم عین عبارات رو بگم.‌‌.ازون شکلکا که از شرم دستش جلوی صورتشه....

 

امام علی علیه السلام میفرمایند که هر چیزی که چشم ببیند دل طلب میکند...

 

امام صادق علیه السلام میفرمایند به نوجوانان علوم دینی رو آموزش بدین پیش از اینکه دشمنان آموزه های خودشونو بدن...

 

 

ماها  افرادمونو بن مایه های قوی رو ندادیم بهشون....و بعد از طرفی هرچییییییزی رو به راحتی دیدن ...نتیجه اینکه طلبکارانه خودشونو محق میدونن به هر نوع بهره مندی....

 

امیدوارم تونسته باشم با این بریده گویی منظورمو رسونده باشم....

 

 

 

+ برام جالب بود سیدکاظم روحبخش یه چیز جالب درباره ی تفاوت تقوا و عفت گفتن....میگفتن تقوا اینه که میگه از فلان چیز پرهیز کن....عفت میگه اصلا بهش نزدیک نشو...

مثل این بخش از آیه که میگه ....و لا تقربوا الزنا ....نمیگه انجام ندید... میگه بهش نزدیکم نشید....زمینه هاشو نچینید....

 

 

 

چقددددددر خداااااا دقیقههههه...خدایاااااااااا شکرت که هستی ....خدایا ببخشید که ما خیلییییی نافهمیم و قدر تو و دین تو رو نمیدونیم....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۰۶
فرزند آدم

پارسال دقیقااااا همچین شبی بود که برای اولین بار متوجه اوضاع بد بابا شدیم...

وقتی که بعد از هفتاد و چند سالگی برای اولین بار وقت بانگ تکبیر شب ۲۲ بهمن نتونست پاشه بیاد و فریاد بزنه ماهم پشت سرش فریاد بزنیم الله اکبر رو...

همیشه یادمه یه حس خوب داشتم...یه حس قدرت...یه قدرت که به بی نهایت قدرت متصله...

امشب از شدت خستگی خوابم برده بود...

با صدای ترقه و اتیش بازیا بیدار شدم....

ساعت۸.۵۹ دقیقه بود...

رفتم و تنهایی توی حیاط خونه ی جدید تکبیر گفتم..

چقدرررررر ازین تنهایی یکساله آسیب دیدم من....

چقدررررر....ضعییییف شدم در همهههههه چیزززززز....

و چقددددددر خسته م....

حلول ماه شعبان رو تبریک میگم....

من حقیر که از رجب بهره ای نبردم کاشکی شما حظ وافر برده باشید و دعامون کنید..

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۵۹
فرزند آدم

اگه کسی تونست جوابمو بده ممنون میشم بگه...

من یه خانم چادری ام... به شدت معمولی..حتی شاید کمی زشت...بدون ارایش..حتی جسارتا بدون اصلاح...

از وقتی اومدم اینجا ۴ یا ۵ مورد اقایون توی تاکسی یا حتی توی خیابون و...بدون اینکه یه کلمه حرف زده باشم....حتی بعضا با مقنعه ی مشکی مدرسه و اتو نشده(اینجا اتو همراهم ندارم)بهم پیشنهاد ازدواج میدن صراحتااااا...بی واسطه...در لحظه...منم ناچارا دروغ میگم بهشون...که نامزد دارم یا متاهلم..

ملاک اینا چیه آخه؟؟؟

آدم حتی خونه و ماشینشو انقد الکی و هرکی هرکی نمیفروشه.....

 

 

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۰۸
فرزند آدم
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۰۲ ، ۱۵:۵۸
فرزند آدم

نفهمیدم چی شد....

از عقب از روی تخت بابا افتادم.زمین سرامیک بود و پشت سرم ویلچر بابا...

گریه م گرفت که نمیتونم...وقتش نبود .....کسی نبود به دادم برسه....

بابا سرم داد زد گریه کن....

بعدش با صدای بلندتری گفت تو میتونی...تو باااااااید بتونی.....

 

جمع و جورش کردم و اومدم...

 

 

احسان (پسرخاله ی پزشکم)گفت استراحت کن اگه از تحملت خارج شد بعد برو...

چهارشنبه رفتم اورژانس لبافی نژاد...گفتن ما ارتوپد نداریم...برو اختر....رفتم اختر گفت روی پای خودت اومدی پس هیچیت نیست....استعلاجی هم نداد بهم...نگفت بی کسی و.....

 

پنجشنبه به احسان گفتم ...گفت برو مطب...هرجا زنگ زدم یا جواب نمیدادن یا فایده نداشت نبودن...

امروز خیلیییییی وحشتناک شد دردم....

پاهام....دستام...

دوستم پزشکه...گفت برو معیری...رفتم ...اونجاهم مثل اختر تخصصی ارتوپدی بود....دید دستم به کمرمه....گفت ما برای کمر نیستیم پا و دست....

 

برو سینا.امام حسین یا امام خمینی...

 

گفتن سینا نزدیکتره.

رفتم سینا....سی تی گرفت...

گفت ولی باید ام ار ای هم بدی...که امروز نیستن.....

فردا بیا هم برای استعلاجی هم برای ام ار ای.....

چرا اخهههههههههههههههههههههه

 

 

 

 

و من دارم از درد میمیرم....

حتی مسکن رو گفت بخور...نه نوشت و نه گفت که چی....

غیر از اینکه دردهای دیگه مو کسی بررسی نکرد....

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۲ ، ۱۷:۴۳
فرزند آدم

❇️ بیانیه مهم آیت الله خامنه ای در خصوص جنایت امروز 

رهبر انقلاب: جنایتکاران سنگدل بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد/ این جنایتکاران بدانند که از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود/  این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله

👈حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درپی شهادت جمعی از زائران مزار شهید سلیمانی در حادثه تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان پیامی صادر کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است.

📝بسم الله الرّحمن الرّحیم
دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران،‌ بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند.

ملت ایران عزادار شد و خانواده‌های زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارت‌زا که آنان را به این گمراهی کشانده‌اند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله.

اینجانب در عزای خانواده‌های مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم.
سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۲/۱۰/۱۳

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۲ ، ۲۳:۳۴
فرزند آدم

به جرات میتوانم بگویم که دستان پر مهرت را گرمتر از همیشه به من نزدیک نمودی..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۲ ، ۱۵:۴۶
فرزند آدم