دو روزه بابا خوابای بد میبینه....خیلی کلماتش مبهمه...
الان اما واضحترین عبارت این بود"یکی کمک کنه"..
دعاشون کنید.دعام کنید...
این دو روز هروقت اینجوری میشه شروع مبکنم ایه الکرسی خوندن...دیگه اروم مبشه...
خدایا شکرت که هستی و داریمت
دو روزه بابا خوابای بد میبینه....خیلی کلماتش مبهمه...
الان اما واضحترین عبارت این بود"یکی کمک کنه"..
دعاشون کنید.دعام کنید...
این دو روز هروقت اینجوری میشه شروع مبکنم ایه الکرسی خوندن...دیگه اروم مبشه...
خدایا شکرت که هستی و داریمت
اما انگار این بیداری کارایی نداره...
چنتا کلیپ از حضور حضرت آقا جانم رو توی نمایشگاه کتاب دیدم....به شدتتتتت دلم هوس کرده نمایشگاه رو...انگار اونجا عطر وجودشون هست
محتاج خواب باشید و هرررر مدت کوتاهی یکبار بیدار شید..
و خسته و کوفته تر از قبل بیدار شید و تمرکز نداشته باشید؟؟؟
حال الان منه...
از دیشب مثلا زمان زیادی برای خوابم گذاشتم ولیییییی...
خدایا کمک کن..
از دعاهای خیرتون ممنونم....همیشه اینجا حتی اگه هیشکی کامنت نده ولی دعای خیرتون میرسه بهمون....
بابا نمیگم بهتر شدن بلکه ازون وضع بحران ناگهانی خارج شدن...به لطف خدا و دعای خیر شما بزرگوارا...
شبا و روزای سختی داره برام میگذره...
محتاج یه آرامشم...
بابا و منو میشه دعا کنید....
خواهش میکنمممممم...
محتاج دعای خیرتونیم....
اونایی که قبلاً به من رو میخوندن میدونن که به خاطر شرایطی که پیش آمده بود پدرم رو آوردیم تهران و بعد از اون قم ...
من تنهای تنهام با پدرم دور از وطن ..خسته ..رنجور.. دل شکسته... بلاتکلیف و ناامید حتی گاهی...
دیشب یه حرف تمام من رو فرو ریخت جوری که زنگ زدم به دوستم و یکی دو ساعتی رو با گریه و بیتابی اونقدر حرف زدم تا کمی آروم بشم که اگر نبود چه بسا قلبم یاری نمیکرد ادامه زندگی رو. ...چنان بلایی به سرم آورد که نزدیک بود قلبم کاملاً از کار بایسته چند روزی هست که فشارهای زیاد درد زیادی رو به قلبم وارد کرده و این درد سوای از درد روحمه و فقط کالبد قلبم رو دارم میگم..
اما هدفم از نوشتن این مطلب این نبود که درد دل کنم ....
فقط اومدم خواهش کنم که وقتی با هر کسی حرف میزنید گر نمیتونید خودتون رو توی موقعیت اون شخص قرار بدید... اگر نمیتونید اون آدم رو درک کنید....ا گر نمیتونید باری از روی دوشش بردارید ....
حداقل اون رو با حرفهاتون زجر ندین ...حداقل درد روی دردهاش نذارین ...اتفاقی که افتاد برای من این بود که یه آشنا زنگ میزنه... بدون اینکه درک کنه که من توی این غربتم و چه فشارهای زیادی رو دارم تحمل میکنم ...میگه که من برای مادر و پدر و مادربزرگم که مرحوم شدن فلان خواب رو دیدم و الان برای پدر شما دیدم... به نظر میاد توضیح حالم....بی تاابی و بیقراریهای قلبم از روز روشنتر باشه و نیازی به تعبیر و تفسیر نداشته باشه ...اما عاجزانه التماس میکنم ....کمی فقط کمی مراقب حرفهامون باشیم......
+ بعدا نوشت:
امروز بابا حالش بد شده بود...مدرسه م داشت دیر میشد..مضطرب رفتم و ...وقتی که سر کلاس درس بنگاهی زنگ زد بی تابانه منتظر شدم زنگ خونه بخوره و برم بیینم بابا چی شده....
وقتی از پشت پنجره ی حیاط دیدمش آروووووووم شدم...
خداباااااااا شکرت...
از بعضیا این روزا خیلییییییی متنفرممممم
فراخوان مردمی پیادهروی حمایت از عفاف و #حجاب در روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ از ساعت ۱۵ تا ۱۹
در پی توطئه دشمن و معاندین داخلی برای دینستیزی و مقابله با احکام اسلامی و جنگ علنی با خدا و دستور کشف حجاب علنی در خیابانها و معابر عمومی
از همه بانوان محجبه و دینمدار و دغدغه مند، دعوت میکنیم در روز دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۳ در مسیر
👈 چهارراه حضرت ولیعصر(عج) تا میدان تجریش
حضور حداکثری و پیادهروی با حجاب اسلامی داشته باشند.
این حضور می تواند بصورت جمعی و یا خانوادگی و برای خرید، تفریح و… باشد، مهم حضور با حجاب اسلامی در این دو مسیر است.
☫ ستاد #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر استان تهران
🚦 @setadabmtehran