عیدی....
يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ق.ظ
بعد از نوشتن پاسخ شاگردبنّا رفتم که استراحت کنم ...
یهو دیدم صدای پیامک اومد....
شاگردم بود....
با یه طلبه عقد بود و عروسی شون دعوتم کرد که خب نبودم...ولی قرار بود وقتی رفتن زیارت امام رئوفمون زنگ بزنن...
درست تو لحظه هایی که محتاجیم به دادمون میرسن این خاندان...
سلام علیکم میتونید شاد انلاین بشید لایو بگیرم براتون
متن پیامش بود....
علیکم السلام گل دختر بلهههههههههه هم متن پاسخ کوتاه من....
مشتاقانه رفتم زیارت....
از یه پدر معتادِ گم و گور ولی یه مادری که زنِ آزاده ای که زندگیش مومنانه ست یه همچین دختری درمیاد....
آره واقعااا زن ستون خونه ست....
جاتون خالی یه زیارت روزیمون شد از بعید....
۰۲/۰۴/۱۸